تهذیب نفس، پیراستن نفس از صفات ناپسند و آراستن به فضایل.
تهذیب نفس؛ پاککردن نفس از رذایل و زدودن اخلاق ناپسند و آراستن نفس به صفات نیکوست. امامخمینی تهذیب نفس را خروج انسان از سلطه ابلیس و حکومت شیطان میداند. ایشان حقیقت تهذیب را مهارکردن نفس، دلکندن از غیر خداوند و خروج از سلطنت شیطان دانسته و تهذیب نفس را جهاد اکبری میداند که مقدم بر همه جهادهاست.
امامخمینی، برای تهذیب نفس راههایی چون تحصیل علم، نیت و حفظ حدود شرع و شرایطی چون تفکر، مشارطه، مراقبه و محاسبه برشمرده است و تهذیب را دارای درجاتی چون یقظه، تطهیر عمل و فانیشدن از خود میداند و برای تهذیب نفس آثاری چون روشنایی قلب و توجه به آخرت و آفاتی چون تکبر و انکار مقامات معنوی برشمرده است.
قرآن، تزکیه نفس را فلسفه بعثت انبیا(ع) دانسته، از اینرو امامخمینی تهذیب نفس را مهمتر از تعلیم میداند و بر ضرورت حضور استاد اخلاق و تهذیب در مراکز حوزوی و دانشگاهی تأکید میورزد زیرا علم توحید نیز اگر با صفای نفس همراه نباشد، وبال انسان و سبب انحراف جامعه خواهد بود.
مفهومشناسی
«تهذیب» به معنای پاکیزهکردن، پیراستن، اصلاحکردن و پاککردن اخلاق از معایب است.[۱] تهذیب نفس که از آن به تهذیب اخلاق هم تعبیر میکنند،[۲] در اصطلاح اخلاقی پاککردن نفس از رذایل و زدودن اخلاق ناپسند از آن و آراستن نفس به صفات نیکوست.[۳] در اصطلاح عرفانی به معنای نیکوکردن ادب، خُلق، عمل، علم[۴] و تبدیل اخلاق ناپسند به پسندیده یا جداشدن از نفس اماره و شیطان[۵] است. تهذیب اخلاق به معنای پالایش و پاککردن اخلاق است از آنچه شایسته آن نیست.[۶] امامخمینی تهذیب نفس را خروج انسان از سلطه ابلیس و حکومت شیطان میداند.[۷]
واژگان مرتبط با تهذیب نفس، تزکیه، تطهیر و ریاضت است. اصل ماده «تزکیه» به معنای کنارزدن نادرستیها از امور درست است و فرق آن با تهذیب در این است که تهذیب ناظر به حاصلشدن صلاح و خلوص است؛ اما تزکیه به جهت خارجکردن و کنارگذاشتن آنچه باید کنار گذاشته شود، نظر دارد[۸] و به معنای پاککردن نفس از رذایل قوا و علاقه شدید به دنیاست.[۹] «تطهیر» دستیابی به طهارت به معنای پاکی و پاکیزگی باطن و ظاهر است[۱۰] و فرق آن با تهذیب در آن است که تهذیب افزون بر زدودن ناپاکیها، اصلاح خلق و عمل را هم به دنبال دارد.[۱۱] برخی تزکیه را مبالغه در تطهیر[۱۲] و تطهیر را بیرونراندن آلودگیها و پاککردن شیء میدانند تا آماده رشد و نمو شود.[۱۳] «ریاضت» تمرین نفس بر قبول صدق است[۱۴] و فرق آن با تهذیب در آن است که تهذیب راهی از راههای ریاضت است.[۱۵]
پیشینه
یکی از مبانی اصلی در اصول اخلاق و وادی سیر و سلوک، مسئله تهذیب و طهارت نفس است که از دیرباز در ادیان الهی مطرح بوده است و به روشهای مختلفی چون رهبانیت، خلوتنشینی، نیایش و مراقبه ظهور کرده است[۱۶] و در آن بر طهارت نفس از طریق توبه و ندامت و پشیمانی تأکید ورزیدهاند.[۱۷] در مکتبهای فلسفی و اخلاقی یونان نیز به مسئله تهذیب و خودسازی نفس به عنوان یک رویکرد مهم علمی و عملی توجه کردهاند.[۱۸] این مسئله در ادیان غیر الهی، مانند بودیسم نیز و به عنوان یک مفهوم اخلاقی مورد توجه واقع شده است[۱۹]؛ چنانکه برهماییان به تزکیه نفس اهتمام میورزیدند و مدت عمر خویش را به چهار مرحله تقسیم کرده و یکی از مراحل آن را به ترک لذتهای مادی و دنیوی و پناهبردن به خلوت برای تزکیه نفس اختصاص داده بودند.[۲۰]
قرآن کریم به تزکیه نفس توجه ویژه داشته[۲۱] و از آن به عنوان فلسفه بعثت انبیا(ع) یاد کرده است[۲۲] و با بیشترین تعداد سوگند در سوره شمس که در سوره دیگری از قرآن وجود ندارد،[۲۳] به عظمت و اهمیت مطلب توجه داده است[۲۴]؛ همچنین آیات متعددی در زمینهها و ابعاد مختلف تزکیه، مانند اسباب تزکیه،[۲۵] موانع تزکیه[۲۶] و آثار تزکیه[۲۷] وارد شده است. مفسران تزکیه نفس را به معنای تطهیر و تهذیب نفس تفسیرکردهاند.[۲۸] در روایات نیز بر اهمیت تزکیه و تهذیب نفس تأکید شده[۲۹] و جهاد با نفس برترین و بزرگترین جهاد شمرده شده است.[۳۰]
در اهمیت این مسئله رسایل و کتابهایی نوشته شده است. ازجمله نخستین آنها، رساله یحییبنعدی از شاگردان فارابی است. بعدها عالمان اخلاق در کتابهای خود بابی به آن اختصاص دادهاند؛ مانند تهذیب الاخلاق ابنمسکویه، احیاء علوم الدین غزالی، اخلاق ناصری خواجهنصیرالدین طوسی و جامع السعادات ملامهدی نراقی. در عرفان عملی نیز از نخستین کسانی که مستقل به این بحث پرداخته، خواجهعبدالله انصاری است. وی این مقام را پس از مقام اخلاص و پیش از مقام استقامت بررسی کرده است.[۳۱] همچنین در رساله صد میدان، تهذیب را در میدان دهم و پس از میدان ریاضت و پیش از میدان محاسبه ذکر کرده است.[۳۲] در کتابهای اخلاقی، علم تهذیب اخلاق، قسم اول حکمت عملی است[۳۳] که از تعدیل قوای غضبیه و شهویه به کمک نفس ناطقه بحث میکند.[۳۴]
امامخمینی به مسئله تهذیب نفس توجهی ویژه کرده و در موارد متعددی به این مسئله پرداخته است؛ چنانکه درسخواندنی را که همراه با تهذیب و دورکردن زشتیها از درون نباشد، دارای زیانهای فراوان دنیوی و اخروی و سبب گسترش حجاب علم بر قلب میداند[۳۵] و بر این باور است حتی علم توحید نیز اگر با صفای نفس همراه نباشد، وبال انسان و سبب انحراف جامعه خواهد بود.[۳۶] ایشان در باب اهمیت و ضرورت تهذیب نفس تأکید کرده است تهذیب نفس، مقصد نهایی انبیا و اولیای الهی بوده است[۳۷] و تکامل انسان بدون تهذیب نفس محقق نمیشود و انسان به مقام انسانیت نمیرسد.[۳۸] ایشان تأکید ویژهای بر ضرورت تهذیب نفس برای روحانیان و طلاب، بهویژه در جوانی دارد و ازجمله خطاب به طلاب نجف که در جوار مرقد امیرالمؤمنین علی(ع) اشتغال به تحصیل داشتند، بر بهرهجستن از این نعمت و الگوگرفتن از حضرت(ع) داشته است.[۳۹] ایشان در آثار اخلاقی و عرفانی خود به حقیقت، آثار، عوامل و موانع تهذیب نفس پرداخته است.
حقیقت تهذیب نفس
حقیقت تهذیب نفس در نگاه علمای اخلاق و عرفان، تزکیه و زدودن رذایل از چهره جان و تحلیه و آراستن نفس به فضایل اخلاقی است.[۴۰] بر این اساس، موضوع علم تهذیب نفس، انسان است؛ از اینرو در مبادی این علم پس از شناخت نفس و اثبات آن، از غایت و کمال نفس و به همین مناسبت، از قوای نفسانی سخن میگویند[۴۱] و هر یک از قوای نفسانی افراط و تفریط دارند که حد وسط و اعتدال آنها تهذیب آن قوه نامیده میشود.[۴۲] از دیدگاه علمای اخلاق، رذایل اخلاقی با تجاوز از حد اعتدال به سمت افراط یا تفریط حاصل میشوند و فضایل حد وسط و رذایل دو طرف این حد وسط هستند که بیشمار و نامتناهیاند.[۴۳]
از سوی دیگر، دیگر دیگر عارفان، حقیقت تهذیب را زدودن حجابهای گوناگون بیرونی و درونی میدانند[۴۴] و بر این باورند این پیرایش ظاهری و باطنی برای انسان در مراحل مختلف و بهتدریج تحقق مییابد.[۴۵] تهذیب در عرفان نتیجه مجاهدت و ریاضت است[۴۶] و فرد مهذب به علم لدنّی دست مییابد و از عالم جسمانیات بالاتر میرود و به عالم ملکوت میرسد.[۴۷]
امامخمینی حقیقت تهذیب را مهارکردن نفس[۴۸] و دلکندن از غیر خداوند و توجه به او[۴۹] و همچنین ریاضتکشیدن برای خروج از سلطنت و حکومت شیطان از مملکت جان آدمی[۵۰] میداند و بر این باور است تهذیب نفس، نوعی تطهیر قلب از آلودگیهای باطنی و اخلاقی،[۵۱] تقویت قوای روحانی، ایجاد تقوا در خود و آراستن آن به فضایل اخلاقی و رفتاری[۵۲] است. به باور ایشان، تهذیب در واقع عمل طبق آموزههای دین و احکام شریعت الهی است.[۵۳]
اهمیت و نقش جهاد نفس
در تهذیب نفس، برای رسیدن به مطلوب، به ریاضت و مجاهده با نفس و مداومت در آن نیاز است.[۵۴] در روایات، از جهاد با نفس به جهاد اکبر تعبیر شده است[۵۵] که مبارزه با هوای نفس و ترک لذت دنیوی است.[۵۶] علمای اخلاق و عرفان نیز جهاد با نفس را سختتر از جهاد با دشمن خارجی دانستهاند[۵۷]؛ همچنانکه در جهاد با دشمن ایمان و اخلاص لازم است و کسی که به نیت جمع غنیمت به جهاد میرود، در زمره منافقان است، در جهاد با نفس نیز اینچنین است، بلکه شخص در جهاد با نفس با اندک تخلفی از شریعت، در زمره منافقان قرار میگیرد.[۵۸] علمای اخلاق راه مجاهده با نفس را ترک شهوات و لذات دنیوی میدانند و این به حسب افراد و احوال آنها مختلف است و ممکن است لذت و شهوات بعضی در جمع مال یا جاه یا امور دیگر باشد که نفس به آنها خشنود شود و جهاد با نفس در ترک این لذتهاست.[۵۹]
امامخمینی حقیقت جهاد نفس را خارجشدن از تصرف جنود شیطان و واردشدن در حیطه تصرف جنود خداوند معرفی کرده است.[۶۰] این جهاد همان جهاد اکبر است که مقدم بر همه جهادهاست و آن جهادی است که انسان با طاغوت نفس خود انجام میدهد[۶۱] و پیروزی انسان در جهادهای دیگر بسته به این است که در جهاد با نفس خود پیروز شود.[۶۲] بنابراین همه جهادها پیرو جهاد با نفس است؛ زیرا اگر انسان در این جهاد موفق شد، همه جهادهای او الهی خواهد شد و اگر موفق نشد، همه شیطانی خواهد بود.[۶۳]
مقدمات و راههای تهذیب
سیدمحمدحسین طباطبایی راههای تهذیب نفس و اخلاق و مبانی آنها را سه گونه شمرده است:
- تهذیب از راه توجه به امور نیک دنیوی و نظرهای پسندیده مردم؛ مانند اینکه عفت و قناعت انسان به داشتههایش، موجب عزت و عظمت او نزد مردم شود یا طمع موجب ذلت نفس گردد. این راه-که بر پایه انتخاب امری استوار است که نزد مردم نیکوست-همان راه علم اخلاق است.
- تهذیب از راه توجه به غایات اخروی یا آنچه در قضا و قدر الهی ثبت شده است؛ مانند ظلمنکردن به مردم به سبب عذابی که خداوند به آن وعده داده است و ناامید یا خشنودنشدن از آنچه به انسان رسیده است، به دلیل ثبت این امور در قضا و قدر الهی. این روش-که مبنای آن عقاید دینی در تکالیف الهی و مجازات آن است-روش انبیا(ع) و کتابهای آسمانی است.
- تهذیب و تربیت انسان به علوم و معارفی که به واسطه آنها اوصاف زشت رفع میشود و موضوع آنها از میان خواهد رفت؛ برای مثال هنگامی که انسان یقین پیدا کند همه مراتب عزت و قوت از آنِ حقتعالی است، موضوعی برای ریا، سمعه، خوف از غیر خداوند و امید به غیر او باقی نمیماند. این روش-که مبنای آن توحید خالص است-روش خاص قرآن کریم است که در کتابهای آسمانی پیشین و آموزههای انبیای گذشته دیده نمیشود.[۶۴]
امامخمینی، مانند دیگر عالمان[۶۵] برای تهذیب نفس در مجموع، مقدمات و راههایی برشمرده است؛ ازجمله:
- تحصیل علم: برای تهذیب نفس و اصلاح آن لازم است انسان در آغاز به تحصیل علم و معرفت بپردازد[۶۶]؛
- نیت و عزم: با توجه به نقش اساسی نیت و عزم و اراده انسان بر اصلاح و تهذیب، عزم یکی از شرایط سلوک طریق «الیالله» و مقدمه اصلاح نفس است[۶۷]؛
- یادآوری نعمتهای بیکران الهی: از اموری که به انسان در مجاهده با نفس مدد میدهد، یادآوری و مواظبت بر نعمتهای نعمتدهنده است و هر چه نعمت بزرگتر باشد، احترام آن بیشتر و لازمتر است[۶۸]
- حفظ حدود شرع: اصلاح و تهذیب نفس و تحصیل مراتب عالی عرفان و معنویت با حفظ حدود شرع و عمل به احکام آن ممکن است[۶۹]؛
- دوری از محبت دنیا: با توجه به روایتی،[۷۰] بیرونکردن حب دنیا و شهرتطلبی از دل از مصادیق بارز تهذیب نفس است[۷۱]؛
- جهاد با نفس: ازجمله اسباب تهذیب، جهاد مداوم با نفس است؛ یعنی مبارزه با امیال نفسانی،[۷۲] خارجشدن از تصرف جنود ابلیس و واردشدن در «جنود الله».[۷۳]
شرایط جهاد با نفس
امامخمینی همچنین شرایطی برای جهاد با نفس برشمرده است:
تفکر
نخستین شرط جهاد با نفس تفکر در کار خداوند و نعمتهای اوست و به واسطه تفکر در مقصود هستی و فرستادن پیامبران(ع)، انسان متوجه میشود منظور از گستره این بساط ادارهکردن شهوت و حیات حیوانی نبوده، بلکه مقصود عالمی بالاتر و بزرگتر است.[۷۴] یکی از مواضع تفکر، تفکر در موازنه و مقایسه منافع و مضرات هر یک از اخلاق فاسده و ملکات رذیله با فضایل نفسانی و ملکات فاضله و نیز مقایسه آثار این دو نوع از اخلاق است.[۷۵] این مقایسه و تفکر سبب بیداری از خواب غفلت و چارهاندیشی برای رفع اخلاق فاسده میشود[۷۶]؛
عزم
پس از تفکر باید عزم بر ترک گناهان و بهجایآوردن واجبات و جبران هر آنچه از شخص فوت شده است بگذارد[۷۷]؛
مشارطه، مراقبه و محاسبه
انسانی که میخواهد در مسیر تهذیب و جهاد با نفس گام بردارد، باید در آغاز شرط کند که خلاف حکم شرع رفتار نکند؛ سپس همواره مراقبت بر شرط خود کند و در پایان نفس خود را حسابرسی کند که به شرط خود عمل کرده است یا نه[۷۸]؛
یاد خداوند
از اموری که کمککار انسان در مجاهده با نفس است و باید مورد توجه جدی قرار بگیرد، یاد خدایتعالی و نعمتهای بیهمتا و بیمنت اوست که سبب درک عظمت حقتعالی و درک بزرگی معصیت در محضر او خواهد شد و این خود سبب توفیق از جانب خداوند در مجاهده در مقام باطنِ نفس-که اهمیت بیشتری از مملکت ظاهرِ نفس دارد-میشود[۷۹]؛
محافظت از خیال
برای جهاد با نفس در مقام باطن آن، نخستین شرط که میتواند سبب غلبه بر شیطان و جنود او شود، محافظت از خیال و به دستگرفتن زمام آن است؛ زیرا خیال در هر لحظه از شاخهای به شاخه دیگر میآویزد و یکی از دستاویزهای شیطان برای دعوت به شقاوت است و انسان مجاهد باید مانع از پردازش خیال به سوی معاصی و شیطنت شود و همیشه باید خیال خود را متوجه امور شریفه کند؛ کاری که در آغاز قدری دشوار به نظر میرسد؛ اما با مراقبت و مواظبت آسان میشود[۸۰]؛
ریاضت و تلاش مستمر
جهاد با نفس به زحمت طولانی و ریاضت نیاز دارد؛ البته این ریاضت در آغاز پیدایش صفات رذیله کمتر است؛ ولی هنگامیکه این صفات در نفس مستقر شد و در روزگار سالمندی زوال آن به زحمت و ریاضت بسیاری نیاز دارد[۸۱]؛ از اینرو در روزگار جوانی، شرایط تهذیب و خودسازی بهتر از زمان پیری است[۸۲] و هر اندازه انسان به زمان نونهالی و جوانی نزدیکتر باشد، کسب فضایل اخلاقی برای او آسانتر است[۸۳]؛ زیرا در این سن، انعطافپذیری بیشتری در برابر آموزههای اخلاقی دارد[۸۴] و به خواست فطرت نزدیکتر و در نتیجه تهذیب او آسانتر است.[۸۵] ایشان با استناد به بعضی روایات،[۸۶] مراعات حال نفس را در ریاضت، از امور مهم در مجاهده نفس شمرده و بر این باور است سالک لازم است با نفس خود مدارا کند و بیش از توان خود بر او تحمیل نکند وگرنه ممکن است عنان نفس گسیخته شود و زمام اختیار آن، از دست او رها شده و او به پرتگاه هلاکت بیفتد.[۸۷] به باور ایشان ملاک در مراعات نفس، این است که انسان ملتفت نفس خود باشد و به مناسبت قوت و ضعف آن، او را به عبادت و ریاضت وادار کند.[۸۸]
مراتب و درجات تهذیب
علمای اخلاق تهذیب را دارای مراتب و درجاتی میدانند[۸۹]؛ زیرا فرایندی تدریجی است و یکباره به دست نمیآید[۹۰] و همانگونه که قوا در انسان در یک سیر طبیعی ظهور مییابد مناسبتر است، تهذیب این قوا نیز به همین ترتیب باشد؛ بدین معنا که انسان در آغاز به تهذیب قوه شهویه و سپس قوه غضبیه و پس از آن قوه عقل و تمیز بپردازد.[۹۱] عارفان نیز به اعتبار مقاماتی که بدان قائلاند، مقام تهذیب را به سه درجه کلی تقسیم کردهاند:
- درجه نخست، تهذیب «خدمت» است که مبادا جهالتی با آن درآمیزد و اینکه خدمت را از روی عادت انجام ندهد و نزد آن خدمت متوقف نشود.
- درجه دوم، تهذیب «حال» است که مبادا حال، به احکام علم میل پیدا کند و احکام علم بر او غلبه یابد. او باید بر اثری از آثار علم خضوع نکند و به خطوط احوال خود مشغول نگردد.
- درجه سوم، تهذیب «قصد» است که در این مرتبه نیت سالک کاملاً پاکیزه میشود و عبادت را با کراهت انجام نمیدهد و در مسیر خود سستی و مشقتی احساس نمیکند و در تنازع با علم پیروز میگردد زیرا مقتضای علم، عبادت از روی ترس و رجا است اما مقتضای تهذیب انجام عمل از سوی محبت است.[۹۲]
امامخمینی نیز تهذیب را دارای درجاتی میداند:
- درجه نخست آن، «یقظه» و تفکر و محاسبه نفس است که انسان مراقب نفس خود باشد و از آن غفلت نکند[۹۳]؛
- درجه بعد تهذیب و تطهیر عمل و قوای ظاهری نفس از آنچه نافرمانی اوست و تهذیب باطن از اخلاق ذمیمه است و رهاشدن از این اخلاق، مجاهدت بسیار میخواهد و تا زمانی که خُلق باطنی نفس فاسد باشد و آلودگیهای معنوی آن را احاطه کرده باشد، لایق مقام خلوت و انس با حق نمیشود؛ همچنین تطهیر قلب از تعلق به غیر حقتعالی و توجه به خود و عالم که منشأ آن حب دنیاست،[۹۴] در این درجه قرار دارد.
- درجه سوم فانیشدن از خود و پیوستن به خداوند است که متعالیترین مرتبه تهذیب است. این مرتبه از تهذیب، غایت خلقت و غایت مقصد انبیای الهی بوده است.[۹۵]
آثار تهذیب
در برخی آیات قرآن کریم ازجمله آثار تهذیب و تزکیه نفس، رستگاری است.[۹۶] علمای اخلاق، ثمره تهذیب اخلاق را رسیدن به خیر و سعادت ابدی میدانند و این سعادت را دستیافتنی نمیپندارند؛ مگر اینکه نفس انسان از همه اخلاق ذمیمه خالی و به تمام اوصاف حسنه آراسته باشد؛ اما اصلاح برخی صفات اگرچه بیفایده نیست، سبب سعادت مطلق ابدی نمیشود.[۹۷] امامخمینی در آثار خود برای تهذیب نفس آثار چندی بیان کرده است؛ ازجمله آثار فردی آن عبارتاند از:
روشنایی قلب به نور جمال حق
با تهذیب باطن و تطهیر روح بهتدریج در قلب انسان تجلیاتی از انوار الهی حاصل میشود[۹۸] و هنگام شنیدن یاد خداوند قلبش از ترس فرو میریزد و میهراسد و وقتی آیات الهی بر او خوانده میشود، نور ایمان در قلب او افزایش مییابد و اعتماد و توکلش به خداوند بیشتر میشود[۹۹]؛
نترسیدن از مرگ
انسان با تهذیب نفس از هیچچیز هراس ندارد؛ حتی مردن بر او سهل، بلکه گواراست[۱۰۰]؛
توجه به آخرت
به گفته قرآن کریم[۱۰۱] تهذیب سبب میشود انسان آیندهنگر شود و پیوسته برای روز واپسین و زندگی ابدی خویش بکوشد و برای سفر آخرت رهتوشهای کسب و ذخیره کند[۱۰۲]؛
تأثیر کلام
انسانی که خودش مهذب است، در تهذیب دیگران نیز توفیقی دوچندان دارد؛ چون از آثار تهذیب این است که کلام او در دیگران اثرگذار است و کسی که خود را تهذیب نکرده است، نمیتواند دیگران را تهذیب کند[۱۰۳]؛
حفظ از فساد و هلاکت
برای انسانی که تزکیه نشده باشد، ممکن است مقام و ریاست خطرآفرین باشد و سبب فساد خود یا کشوری شود یا هنگامی که علمی کسب کرد، این علم را در راه فساد و نادرست صرف کند؛ اما در نفسی که تزکیه شده است، خودبینی و ریاستطلبی از میان میرود[۱۰۴]؛
انطباق عمل بر شرع
تهذیب باعث میشود انسان همواره بر اساس تکالیف دینی و موازین عقلانی عمل کند و معیار درستی کارهای خود را عقل و شرع بداند[۱۰۵]؛
رسیدن به جنّت صفات
نتیجه تهذیب نفس و ریاضت آن رسیدن به جنّت صفات است؛ چنانکه نتیجه علم به خداوند و معارف الهی رسیدن به جنّت ذات و نتیجه قیام به عبودیت جنت اعمال است.[۱۰۶] بنابراین تهذیب نفس است که انسان را به مقام انسانیت میرساند.[۱۰۷]
آفات و موانع
علمای اخلاق و عرفان آفات و موانعی برای تهذیب نفس ذکر کردهاند؛ ازجمله: ابتلا به غرور و خودبینی،[۱۰۸] گرفتارشدن در رسوم و عادات طبیعی[۱۰۹] و سستی و فتور در قصد.[۱۱۰] امامخمینی آفات تهذیب نفس را از جنبههای مختلف بررسی کرده و مواردی را برمیشمارد:
- غرور و تکبر: گاهی مدعی تهذیب و تصوف به حالات خود مغرور میگردد و دیگران را حقیر میشمارد و به حکما و فقها طعن میزند و سایر علوم را طرد میکند و تکبر میورزد.[۱۱۱]
- فرصتسوزی: اینکه انسان گمان کند وقت برای تهذیب باطن و اصلاح اخلاق وسیع است، این حال انسان را از اصل مقصد، یعنی آخرت بازمیدارد.[۱۱۲]
- انکار مدارج غیبی و مقامات معنوی: انکار مقامات معنوی انسان را نهتنها از تهذیب نفس، بلکه از همه کمالات انسانی محروم میکند؛ زیرا گام اول در مسیر این مقامات تهذیب نفس است. وقتی با انکار جلو تهذیب گرفته شد، انسان از مواهب معنوی دیگر، مانند ادراک معارف نیز بینصیب میشود.[۱۱۳]
- عجب: خودبینی و ازجمله بدبینی به علمای دین و شریعت و طعنهزدن به آنان از دامهای شیطان در مسیر تهذیب نفس است.[۱۱۴]
رابطه علم و تهذیب
اندیشمندان اسلامی بر اساس برخی آیات،[۱۱۵] تزکیه را مقدم بر تعلیم میدانند.[۱۱۶] این تقدم در علوم حقیقی و حکمت است؛ اما در امور تقلیدی و عادی، تعلیم پیش از تزکیه واقع میشود. از این جهت در برخی آیات،[۱۱۷] تعلیم مقدم بر تزکیه آمده است.[۱۱۸]
امامخمینی با الهامگرفتن از آموزههای قرآنی[۱۱۹] بر این باور است مسئله تهذیب نفس مهمتر از تعلیم است[۱۲۰]؛ زیرا علم بدون تهذیب نهتنها سبب سعادت انسان نمیشود، بلکه حجاب نفس است و مایه بدبختی و هلاکت انسان میشود.[۱۲۱] در برابر، علم و تهذیب انسان را به کمال میرساند.[۱۲۲] به باور ایشان، علم طبق بعضی روایات، نور است[۱۲۳] و اگر تهذیب نباشد، نصیب انسان نمیشود. از اینرو تا انسان قلب خود را از رذایل اخلاقی پاک نکند، نور علم در آن وارد نخواهد شد[۱۲۴]؛ چنانکه زیان دانشمندان و عالمان غیر مهذب برای بشر، از سود آنان بیشتر است و اسلام و مکتبهای توحیدی همواره از آنها آسیب دیده است.[۱۲۵] از اینرو امامخمینی بر ضرورت حضور استاد اخلاق و تهذیب در مراکز حوزوی و دانشگاهی تأکید ورزیده و باور داشت اگر این مراکز بدون مربی اخلاق باشد، محکوم به نابودی است[۱۲